حالت سیاه
02-05-2024
Logo
خطبه جمعه - خطبه 0497: خ1 –بزرگداشت میلاد ( 6 - 7 ): خداوند مرا به خوبی تربیت نمود، خ2 – پایبندی به سنت او.
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

خطبه‌ی نخست:
سپاس خداوند را و سپاس و سپاس دگربار او را که ما را هدایت نمود و خودمان هدایت نمی‌شدیم اگر او ما را هدایت نمی‌کرد. و توفیق و توکل و توسلم تنها به او است. و گواهی می‌دهم که معبودی جز الله نیست، یگانه است و شریک ندارد. به نشانه‌ی اقرار به خداوندی‌اش و تحقیر کسانی که او را انکار کرده و به او کفر ورزیده‌اند. و گواهی می‌دهم که سرورمان محمد صلی الله علیه وآله وسلم رسول او، تا چشمی ببیند و گوشی بشنود [تا پایان حیات]، سرور مخلوقات و بشریت خواهد بود. پروردگارا! تا روز قیامت درود، سلام و برکت بفرست بر سرورمان محمد و بر خاندان و یارانش و نسل او و کسی که محبت او در دل دارد و کسی که از او پیروی کند.
پروردگارا، ما را علمی نیست جز آن چه به ما آموختی، به راستی که دانا و باحکمتی، بار الها، آن چه به سود ماست، به ما بیاموز و از آن چه به ما آموختی، به ما منفعت برسان و بر علم ما بیفزای، حق را به ما حق بنما و توفیق پیروی از آن را نصیبمان گردان و باطل را به ما باطل بنما و توفیق اجتناب از آن را به ما ارزانی کن و ما را از کسانی بگردان که سخن را می‌شنوند و از بهترینش پیروی می‌کنند و با رحمت خود ما را در زمره‌ی بندگان نیکوکارت قرار ده.

بخشش گرانبها است و نتایج بسیار گرانبهایی دارد:

برادران گرامی، در خطبه‌ی پیشین بیان نمودم که خداوند سبحان وقتی از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم سخن می‌گوید یا او را توصیف می‌نماید مانند این سخن او تعالی:

﴿وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ ﴾
(و راستى كه تو را خويى والاست.)

[قلم: 4]

و یا او را تربیت و راهنمایی می‌کند مانند این سخن او تعالی:

﴿فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ﴾
(پس از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان مشورت كن.)

[آل عمران: 159 ]

آیاتی که از رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم سخن می‌گوید دو جنبه دارد. جنبه‌ی توصیفی و جنبه‌ی ارشادی. از جمله پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می‌فرماید: خداوند مرا به نیکی تربیت نمود" این ادبی است که خداوند پیامبرانش را تربیت نموده است و ما از همه بیشتر به آن نیاز داریم. ما به پیروی از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و سخن خداوند عزوجل:

﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾
(قطعا براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نيكوست.)

[احزاب: 21 ]

بهتر است این راه هدایت را در پیش گیریم و به این ادب تربیت شویم. در خطبه‌ی پیشین معنای سخن خداوند متعال خطاب به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را بیان نمودم:

﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ ﴾
(گذشت پيشه كن و به [كار] پسنديده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب.)

[اعراف: 199]

بیان نمودم که ظرافت آیه در واژه‌ی «بگیر» است یعنی بخشش گرانبها است و نتایج آن نیز بسیار گرانبها است. نتایج آن آرامش درونی و ارجمندی اجتماعی و بخشش الهی و نور در قلب مؤمن است. بنابراین خداوند متعال می‌فرماید:

﴿خُذِ الْعَفْوَ ﴾
(گذشت پيشه كن.)

وقتی انسان برادرش را می‌بخشد. برادر تحقیر می‌شود و بخشنده بزرگوار می‌گردد بنابراین بخشیده شده گوش شنوایی برای پندهایش به او می‌دهد و خداوند می‌فرماید:

﴿خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ﴾
(گذشت پيشه كن و امر کن.)

کسی که به خوبی او را بخشیده‌اید اگر نادان است از او دوری کنید و این موضوع خطبه‌ی گذشته‌ی ما بود و موضوع خطبه‌ی امروز سخن او تعالی است:

﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾
(بدى را به شيوه‏‌اى نيكو دفع كن.)

[فصلت: 34 ]

این تربیت خداوند نسبت به پیامبرش صلی الله علیه وآله وسلم است.

پاسخ بدی با نیکی:

برادران گرامی، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وقتی به سوی خداوند دعوت می‌نمود بدی‌های فراوانی دید و بدگویی‌ها و بدرفتاری‌ها و بداخلاقی‌ها و بد سگالی‌هایی دید و بدی‌های بسیاری به پیامبر شد. اما خداوند سبحان پیامبر خود را دستور داد که در مقابل این بدی‌ها به بهترین روش رفتار کند. بهترین اسم تفضیل است. اگر مواضع زیادی در مقابل این بدی باشد کدام بهتر است؟ شما باید بهترین رفتار را انتخاب کنید. بدی را با بهترین نیکی پاسخ بدهید. نگفته با آن چه از آن بدی بهتر باشد اگر می‌گفت بهتر از آن این نیکی مقید به بدی می‌شد اما خداوند آن را مطلق آورده است و گفته با بهترین پاسخ بده.
برادران گرامی، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با انواعی از نادانی و بدی‌ها و انکارها و کج دهنی‌ها و بد رفتاری‌ها رو به رو بوده است و آیا منطقی است که پیامبر خدا و نماینده‌ی یک دین بوده است؛ این بدی‌ها و لجاجت‌ها و بدسگالی‌ها و گمراهی‌ها و بد رفتاری و بدگفتاری‌ها و تعاملات نامناسب و حالت‌ها را با بدی‌هایی مانند را خودشان پاسخ می‌داد؟ این در شأن یک پیامبر است؟ آیا این داعی خداوند شایسته است که بدی را با بدی پاسخ دهد؟ خداوند می‌فرماید:

 

﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾
(بدى را به شيوه‏ اى نيكو دفع كن.)

[فصلت: 34 ]

انسان بر اساس فطرت کمال خواه و عیب گریز خلق شده است:

برادران گرامی در این آیه نکته‌ی بسیار مهمی نهفته است.

﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ ﴾
([بدى را] آن چه خود بهتر است دفع كن آنگاه كسى كه ميان تو و ميان او دشمنى است گويى دوستى يكدل مى‏‌گردد.)

[فصلت: 34]

این چگونه است؟ چگونه دشمن تبدیل به دوستی می‌شود؟ چگونه کینه دار تبدیل به دوست صمیمی می‌شود؟ چگونه یک انسان بیگانه خویش می‌شود؟ چگونه یک منکر تبدیل به یک معترف می‌شود؟ راز این آیه در این است که انسان سرشت والایی سرشته شده است که کمال خواه و عیب گریز است. کمال را حتی از دشمن خود دوست دارد و عیب را حتی در دوستش ناپسند می‌داند.

﴿فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا﴾
(با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است.)

[روم: 30 ]

اما ‌ای برادران مبادا گمان کنید عشق به کمال، کمال است. شاید انسان ناقص باشد اما کمال را دوست داشته باشد. این فطرت است. این که عدالت خواه باشید یک چیز است و این که عادل باشید مسأله‌ای دیگر است و این که رحمت و مهربانی را دوست داشته باشید یک چیز است و این که مهربان باشید مسأله‌ای دیگر است. فطرت عاشق کمال است و عیب را ناپسند می‌داند. این در تمام انسان‌ها بدون استثنا وجود دارد. در تمام انواع و نژادها و رنگ‌ها و در تمام مکان‌ها و زمان‌ها فطرت وجود دارد. فطرت خداوند یعنی این که کمال را دوست داشته باشید و عیب را ناپسند بدانید. اینکه کمال را دوست داشته باشید حتی اگر نزد دشمن باشد و از عیب دوری کنید حتی اگر در خودتان باشد. این طراحی خداوند برای نفس انسان است.
اگر کسی به شما بدی کند چه اتفاقی می‌افتد؟ اگر کسی لطف شما را انکار کند؟ اگر کسی ناسپاسی شما را بکند؟ اگر انسانی بسیار به شما بدی کند و شما ابتدا او را ببخشید؟ و نه به نیکی بلکه به بهترین شکل با او برخورد کردید؟ پاسخ بدی‌اش را با بدی ندادید و بدی‌اش را نبخشیدید فقط بلکه به او نیکی نیز نموده‌اید. چه می‌شود؟
این متجاوز، گمراه، ناسپاس، منکر، بدخواه بنا به فطرت خود خوار می‌شود و شما در نظر او بزرگوار می‌شوید. تقریبا انسان بردبار پیامبر است. بردباری اوج اخلاق است. با بخشش و نیکی و سعه‌ی صدر و پاسخ دادن بدی به نیکی او را در خودش خوار کرده‌اید و شما در چشم او بزرگوار دیده می‌شوید. در یکی از این لحظه‌های ناب دشمنی اش تبدیل به محبت می‌شود. بیگانگی‌اش تبدیل به خویشی می‌شود. بدی‌اش تبدیل به نیکی می‌شود. شما‌ ای پیامبر بدی را با بهترین شکل پاسخ بده و نگفته است با بهتر از آن یعنی اگر به شما بدی شد شما بدی کنید اما بدی کمتری به او نمایید این معنای بهتر از آن می‌شود اما خداوند می‌فرماید:

﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ﴾
((بدى را به شيوه‏ اى نيكو دفع كن.))

مطلق است. اگر هزاران راه برخورد باشد که متصف به نیکی باشند بهتر است دشمن خود را به طور کلی با بهترین آن رو به رو شوید. چه می‌شود؟ می‌فرماید:

﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ ﴾
(([بدى را] آن چه خود بهتر است دفع كن آنگاه كسى كه ميان تو و ميان او دشمنى است گويى دوستى يكدل مى‌گردد.))

[فصلت: 34]

این پاسخ بدی با نیکی دشمنی سرسختانه را تبدیل به محبت شدید می‌کند و تاریخ اسلامی شاهد این امر بوده است. دشمنان لجوج که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را در بیست سال دشنام می‌دادند وقتی با پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رو به رو شدند که آنان را بخشیده بود عاشق او شدند. می‌گوید:‌ ای محمد تو در روی زمین منفورترین انسان برای من بودی و اکنون محبوب‌ترین انسان برای من هستی.‌ای محمد در روی زمین از هیچ چیز اندازه‌ی دین تو متنفر نبودم و اکنون هیچ چیزی به اندازه‌ی دین تو برایم دوست داشتنی نیست و شهر تو منفورترین شهر نزد من بود و اکنون محبوب‌ترین شهر است. چه شد؟ ثمامه بن اثال، صفوان بن امیه و عمیر بن وهب و عکرمه بن ابی جهل دشمنان سرسختی بودند که در بدی به پیامبر سنگ تمام گذاشتند و از هر روشی برای آزار یاران پیامبر استفاده کردند وقتی با خود پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را دیدند و بخشش و کرم و احسان و لطف ومهربانی‌اش را مشاهده کردند در عشق او ذوب شدند.

دشمنی‌ها و بدسگالی‌ها اتحاد مسلمانان را از بین برده و آنان را ناتوان می‌کند:

برادران م‌من، چه عاملی باعث تفرقه‌ی مسلمانان جهان می‌شود؟ دشمنی‌ها کینه‌ها و حسد. چه چیزی این دشمنی‌ها را از بین می‌برد؟ پاسخ بدی را با نیکی دادن. اگر می‌خواهیم میلاد پیامبر را جشن بگیریم پیامبر چنین پرورش یافته است. خداوند پیامبرش را چنین پرورانده است. شاید یکی از شما بگوید من ارتباط میان این قسمت آیه را درک نمی‌کنم:

﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ﴾
(آن چه خود بهتر است دفع كن آنگاه كسى كه ميان تو و ميان او دشمنى است.)

[فصلت: 34 ]

با این رفتار، با دادن بهترین پاسخ.

﴿ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ ﴾
(گويى دوستى يكدل مى‏گردد.)

[فصلت: 34]

فرق زیادی است بین این که مردم با دشمنان و کینه توزان و حسودان زندگی کنند یا همراه عاشقان، مخلصان زندگی کنند. آیا نمی‌بینید‌ ای برادران که جهان اسلام ضعیف است. چه چیزی آن را ناتوان کرده است در حالی که بیش از یک میلیارد و صد میلیون نفراند. با این که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می‌فرماید: "هرگز امت من از کمی تعداد از دوازده هزار تن شکست نمی‌خورد؟ دشمنی‌ها و کینه ورزی‌ها و حسد و امثال آن باعث تفرقه و ناتوانی آنان می‌شود. خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ﴾
(با هم نزاع مكنيد كه سست‏ شويد و هیبت‏ شما از بين برود.)

[انفال: 46 ]

این تربیت پیامبر است اگر خداوند را دوست دارید باید از تربیت پیامبر پیروی کنید. برای این که داعیان محبت رسول خدا زیاد شوند دلیل بیاورید.

﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ﴾
(بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد.)

[آل عمران: 31 ]

روش پاسخ بدی به بدی بدتر از آن روش کفر است. روش حساب حساب کاکا برادر است. روش منافقان است. اما مؤمنان با ارتباط با خدا از بد اخلاقی‌ها می‌گذرند و مانند ستارگان درخشان می‌شوند.

مقام گذشت و احسان بهایش مجاهده است:

برادران گرامی، این آیه بسیار ریز است:

﴿ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾
(آنچه خود بهتر است دفع كن.)

[فصلت: 34 ]

اگر این را خالصانه و نه برای انتقام انجام دادید.

﴿ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ ﴾
(آنگاه كسى كه ميان تو و ميان او دشمنى است گويى دوستى يكدل مى‏گردد.)

[فصلت: 34]

اما این مقام، مقام بخشش و احسان است و مقام دادن بهترین پاسخ است. این مقام به راحتی دست یافتنی نیست.

﴿وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ ﴾
(و اين [خصلت] را جز كسانى كه شكيبا بوده‏‌اند نمى‏يابند و آن را جز صاحب بهره‏‌اى بزرگ نخواهد يافت.)

[فصلت: 35]

کسی که با نفس خود جهاد می‌کند و هوس‌هایش را زیر پا می‌گذارد و حدود نفسی و تمایلات زمینی را رها می‌کند و می‌بخشد و بهترین را می‌دهد و با ارتباط با خداوند صبر می‌کند بهره‌ی وافری از کمال می‌یابد. مکارم اخلاق نزد خداوند نهفته است. اگر بنده‌ای را دوست داشته باشد اخلاق نیکی به او می‌بخشد.

﴿وَمَا يُلَقَّاهَا ﴾
(نخواهد يافت.)

یعنی این که بدی را بهترین روش پاسخ بدهید. از بدی‌ها و دشمنی‌ها و بدسگالی‌ها و انکارها فراتر روید و این نیازمند بهره‌ی وافری از کمال انسانیت دارد و بهای آن مجاهده است.

﴿وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ ﴾
(و اين [خصلت] را جز كسانى كه شكيبا بوده‏‌اند نمى‏ يابند و آن را جز صاحب بهره‏‌اى بزرگ نخواهد يافت.)

[فصلت: 35]

کسی که احساس می‌کند بخشش بدکار را به خداوند می‌رساند پس او را ببخشد:

برادران گرامی، شاید یکی از شما بگوید: این سخن نادرست است. شاید در زمانی که نکوهش فراوان شده و مردم از پروردگارشان دور شده‌اند و شهوت‌ها در میان آنان ریشه دوانده است و دل‌هایشان سنگ است و هیچ کمالی در آنان یافت نمی‌شود باید چنین توضیح داد: تنها جنایتکاران از این قاعده استثنا هستند و کسی که استثنا هست درمان خاصی دارد و این آیه بر آن تأکید دارد:

﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ ﴾
(و كسانى كه چون ستم بر ايشان رسد يارى مى ‏جويند [و به انتقام بر مى ‏خيزند])

[شورى: 39 ]

یعنی اگر دشمن خود را بیگانه، سنگدل و گمراه دیدید و اگر خواستید او را ببخشید او شما را تحقیر می‌کند و رفتار شما را مسخره می‌کند و به سرکشی‌اش ادامه می‌دهد چنین انسانی-استثنا است-حالت خاصی دارد باید بر او غالب آیید.

﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ ﴾
(و كسانى كه چون ستم بر ايشان رسد يارى مى ‏جويند [و به انتقام بر مى ‏خيزند])

[شورى: 39 ]

اما اگر بر او غالب آمدید نباید بر او بیشتر بدی کنید اما اگر گمان کردید بخشش شما او را اصلاح می‌کند باید او را ببخشید و پاداش خود را از خداوند بخواهید و این آیه بسیار دقیق است. یک معیار است.

﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ ﴾
(و كسانى كه چون ستم بر ايشان رسد يارى مى ‏جويند [و به انتقام بر مى ‏خيزند])

[شورى: 39 ]

اگر پیروز شوند.

﴿وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ﴾
(و جزاى بدى مانند آن بدى است پس هر كه درگذرد و نيكوكارى كند پاداش او بر [عهده] خداست.)

[شورى: 40 ]

یعنی اگر گمان کردید بخشش او را به خداوند نزدیک می‌سازد و گمان کردید بخشش او را باز می‌دارد و اصلاح می‌کند باید او را ببخشید و به او نیکی کنید تا دوست صمیمی شما گردد چنان چه خداوند متعال می‌فرماید:

همسو کردن پناه جستن زبانی و قلبی:

اما نکته‌ی قابل توجه این است که خداوند بلافاصله پس از این آیه می‌فرماید:

﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾
(و اگر دمدمه‏‌اى از شيطان تو را از جاى درآورد پس به خدا پناه ببر.)

[فصلت: 36 ]

ارتباط این آیه با آیه‌ی قبلی چیست؟ یعنی وقتی کسی به شما بدی می‌کند. از حد خود تجاوز می‌کند. وقتی به شما تعرض می‌کند. وقتی با شما دشمنی دارد. وقتی از شأن شما می‌کاهد. وقتی لطف شما را انکار می‌کند. وقتی علم شما را نادیده می‌گیرد. اینجا وسوسه‌های شیطانی به شما می‌گوید: از او انتقام بگیر. او را سر جایش بنشان. وسوسه‌های بد از شما نیست از شیطان است. درمان آن پناه بردن به خداوند است. یعنی به محض این که کسی به شما بدی کرد وسوسه‌هایی به سراغ شما می‌آید که بهتر است جواب سیلی را با مشت بدهید. او را مایه‌ی عبرت دیگران کنید. این‌ها الهامات الهی نیستند.

﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ﴾
(و اگر دمدمه‏‌اى از شيطان تو را از جاى درآورد پس به خدا پناه ببر.)

[فصلت: 36 ]

درمان این وسوسه‌ها، این افکار و این پریشانی‌ها پناه بردن به خداوند است. اما برادران شاید یکی از شما بگوید: من پناه بردم اما بیشتر حس انتقام جویی‌ام گرفت. می‌گویم: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. علما می‌گویند: پناه بردن تنها زمانی قبول می‌شود و ارزش و سودی دارد که پناه بردن زبانی با پناه بردن قلبی همراه باشد. علما این حقیقت را از کجا استنباط می‌کنند؟

﴿وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾
(و اگر دمدمه‏‌اى از شيطان تو را از جاى درآورد پس به خدا پناه ببر كه او خود شنواى داناست.)

[فصلت: 36 ]

زمانی که با زبان خود پناه بردید او می‌شنود ولی خداوند قلب شما را می‌خواهد. قلبی فروتن، توبه کننده، نیازمند و وابسته به خداوند می‌خواهد. خداوند می‌داند چه زمان قلب شما در سطح زبانتان است. او پناه بردن زبانی‌تان را می‌شنود و نیاز قلبی، فروتنی و محبت و عشقتان را می‌داند.
این آیه از انواع تربیت خداوند نسبت به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است که مسلمانان امروزه به این نوع ادب و تربیت نیاز فراوان دارند تا قدرتمند گردند. تا یک جسم واحد شوند که گر عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار. تا این که مسلمانان مانند بنایی یک دست و قوی شوند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم توصیف نموده، هر بخشی از آن بخش دیگر را تقویت می‌کند.

تربیت الهی نسبت به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم:

این که در میان برادران مؤمن، دوستدار یکدیگر، همکار، و بخشنده زندگی کنید. زندگی چون بهشت است اما این که انسان در میان جامعه‌ای حسود، کینه ورز، بیگانه از هم، حیله‌گر، خیانتگر به هم، غیبت‌گر، سرکش، ناسپاس زندگی کند این زندگی بیشتر مانند زندگی کافران و گناهکاران است. این اولین ارشاد است برادران.
ارشاد دوم: هنوز در موضوع تربیت خداوند نسبت به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم هستیم آیا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نفرموده است:

((أدبني ربي فأحسن تأديبي))
((پروردگارم مرا به بهترین شیوه تربیت کرده است.))

[جامع الصغير از ابن مسعود ]

ارشاد دیگر:

﴿وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ﴾
(و براى پروردگارت شكيبايى كن.)

[مدثر: 7 ]

در بیش از بیست آیه خداوند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را به صبر دعوت نموده است. و تا زمانی که خداوند و پیامبر را دوست داریم باید به این پیامبر بزرگ اقتدا نماییم.

﴿وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ﴾
(و براى پروردگارت شكيبايى كن.)

[مدثر: 7 ]

نگفته است صبر کن برای پروردگارت فرموده:

﴿وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ﴾
(و براى پروردگارت شكيبايى كن.)

[مدثر: 7 ]

وقتی «برای پروردگارت» را بر «صبر کن» مقدم کنید این افاده‌ی حصر و قصر می‌کند. اگر ناتوانید صبر نمی‌کنید. این صبر به خاطر ناتوانی شما است. اگر گناه کارید صبر نمی‌کنید این صبر به خاطر گناه کردنتان است. اگر کوتاهی کردید صبر نمی‌کنید این صبر به خاطر کوتاهی کردنتان است. اما شما در بالاترین درجات قدرت و کمال هستید و یکی به شما بدی می‌کند و شما می‌بینید اگر صبر کنید او را به خداوند نزدیک می‌سازید پس به خاطر خداوند صبر کنید. به خاطر تقرب به خداوند صبر کنید. برای مقرب ساختن بندگان به خداوند صبر کنید.

﴿وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ ﴾
(و براى پروردگارت شكيبايى كن.)

[مدثر: 7 ]

﴿وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلاً﴾
(و بر آن چه مى‏گويند شكيبا باش و از آنان با دورى گزيدنى خوش فاصله بگير)

[مزمل: 10 ]

با آرامش محبوب خود را دوست داشته باش و با آرامش بغض خود را نسبت به دشمن بیان کن شاید روزی دوست تو باشد:

﴿ وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلاً﴾
(و از آنان با دورى گزيدنى خوش فاصله بگير.)

[مزمل: 10 ]

بدون آزار دادنشان از آنان دوری کن و بدون بدگویی شان از آنان دوری کند بدون آنکه آبرویشان را ببری و بدون آن که از شان آنان بکاهی.

﴿ وَاهْجُرْهُمْ هَجْراً جَمِيلاً﴾
(و از آنان با دورى گزيدنى خوش فاصله بگير.)

[مزمل: 10 ]

این تربیت الهی نسبت به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است.

ارتباط با خداوند به جای صبر:

برادران گرامی، بیش از بیست آیه پیامبر را به صبر فرا می‌خواند.

﴿فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ * وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ﴾
(و بر آن چه مى‏گويند صبر كن و پيش از برآمدن آفتاب و پيش از غروب به ستايش پروردگارت تسبيح گوى * و پاره‌اى از شب و به دنبال سجود [به صورت تعقيب و نافله] او را تسبيح گوى.)

[ق: 39 -40]

یعنی صبر نیاز به جایگزین دارد. کسی به شما بدی می‌کند. جایگزینش چیست؟ ارتباط با خداوند. کمال خواهی از خداوند. شادمانی از این تقرب. شادمانی با تقرب به خداوند. اهمیت ندهید که مردم بدی کردند یا بدی نکردند. اما انسان بی کمال اگر به او بدی شود می‌خواهد پاسخ سیلی را با مشت بدهد. می‌خواهد آنان را نابود کند.

﴿فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ * وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَأَدْبَارَ السُّجُودِ﴾
(و بر آن چه مى‏گويند صبر كن و پيش از برآمدن آفتاب و پيش از غروب به ستايش پروردگارت تسبيح گوى * و پاره‌اى از شب و به دنبال سجود [به صورت تعقيب و نافله] او را تسبيح گوى.)

[ق: 39 -40]

امور در نهایت با پیروزی و رستگاری مؤمن در دنیا و آخرت برقرار می‌شود:

آیه‌ی چهارم:

 

﴿فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى﴾
(پس بر آن چه مى‏گويند شكيبا باش و پيش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن با ستايش پروردگارت [او را] تسبيح گوى و برخى از ساعات شب و حوالى روز را به نيايش پرداز باشد كه خشنود گردى.)

[طه: 130]

شاید شما از این تقرب شادمان شوید. شاید این رستگاری را احساس کنید. شاید با خداوند ارتباط برقرار کنید. شاید این نورها به قلب شما فرود آید. شاید این آرامش در قلب شما جای گیرد. شاید اگر از خداوند شادمان شوید از انتقام جویی بی نیاز شوید.

﴿فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى﴾
(پس بر آن چه مى‏گويند شكيبا باش و پيش از بر آمدن آفتاب و قبل از فرو شدن آن با ستايش پروردگارت [او را] تسبيح گوى و برخى از ساعات شب و حوالى روز را به نيايش پرداز باشد كه خشنود گردى.)

[طه: 130]

﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ﴾
(و در برابر دستور پروردگارت شكيبايى پیشه کن.)

[قلم: 48 ]

این رویداد حکم خداوند است و شما خداوند را دوست دارید و این تصمیم و حکم او است و اراده و مشیت و قضا وقدر او است.

﴿وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا﴾
(و در برابر دستور پروردگارت شكيبايى پيشه كن كه تو خود در حمايت مايى.)

[طور: 48 ]

آیا آیه‌ای مانند این آیه نفس مؤمن را ذوب می‌کند:

﴿فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا﴾
(كه تو خود در حمايت مايى.)

ما مراقب تو هستیم و تحت رحمت و حفاظت ما هستی.

﴿وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ﴾
(و در برابر دستور پروردگارت شكيبايى پيشه كن كه تو خود در حمايت مايى و هنگامى كه [از خواب] بر مى ‏خيزى به نيايش پروردگارت تسبيح گوى.)

[طور: 48 ]


﴿فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ﴾
(پس بر آن چه مى‏گويند شكيبا باش.)

[هود: 49]

روزها می‌گذرد. عده‌ای اوج می‌گیرند، عده‌ای خوار می‌گردند. مردمی ثروتمند می‌شوند و مردمی بینوا می‌گردند و گروهی قوی و گروهی ناتوان می‌شوند و گروهی دارا و گروهی ندار می‌شوند. اما امور تنها بر رستگاری و موفقیت مؤمن در دنیا و آخرت برقرار می‌شود.

﴿فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ ﴾
(پس بر آن چه مى‏گويند شكيبا باش.)

[ق: 39 ]

﴿فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ ﴾
(پس شكيبا باش كه فرجام [نيك] از آن تقواپيشگان است.)

[هود: 49]

﴿وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ﴾
(و شكيبا باش كه خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمى‏گرداند.)

[هود: 115]

﴿وَلَنْ يَتِرَكُمْ أَعْمَالَكُمْ ﴾
(و از [ارزش] كارهايتان هرگز نخواهد كاست.)

[محمد 35 ]

این احسان، این تلاش، این مالی که انفاق کرده‌اید و وقتی که گذرانده‌اید. این بردباری که به آن آراسته شده‌اید هرگز نزد خداوند از بین نمی‌رود.

برخی از ارشادات خداوند به پیامبر درباره‌ی صبر:

سپس خداوند پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را دستور داده و می‌فرماید:

﴿فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلاً﴾
(پس صبر كن صبرى نيكو.)

[معارج: 5 ]

در صبر نیکو داشته باش، عصبانی نشو، دشنام نده.

﴿فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلاً﴾
(پس صبر كن صبرى نيكو.)

[معارج: 5 ]

بگو: خداوند مرا بس است و بهترین پشتیبان است.

﴿فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ﴾
(پس همان گونه كه پيامبران نستوه صبر كردند صبر كن و براى آنان شتابزدگى به خرج مده.)

[احقاف: 35 ]

﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُنْ كَصَاحِبِ الْحُوتِ﴾
(پس در [امتثال] حكم پروردگارت شكيبايى ورز و مانند همدم ماهى [=يونس] مباش.)

[قلم: 48 ]

﴿وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ﴾
(صبر كن و صبر تو جز به [توفيق] خدا نيست.)

[نحل: 127 ]

با صبر از خداوند یاری بجوی.

﴿فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ﴾
(پس صبر كن كه وعده خدا راست است.)

[غافر: 55 ]

این‌ها برخی از ارشادات الهی به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم درباره‌ی صبر بود. ارشاد سوم و پایانی در این خطبه و سوم ماقبل آخر.

﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾
(و بال خويش براى مؤمنان فرو گستر.)

[حجر: 88]

برادران فروتنی قلب‌ها را منسجم می‌کند. محبت به آن وارد می‌کند به ویژه اگر از یک بزرگوار باشد. طبیعتا فروتنی یک فضیلت انسانی است اما فروتنی انسان ناتوان؛ شاید به خاطر ناتوانی‌اش برداشت شود. این که انسان فقیر فروتنی کند یک حالت است و فروتنی ثروتمند چیزی دیگر است. این که قوی فروتنی کند یا قدرتمندی فروتنی کند. خداوند می‌فرماید:

﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴾
(و بال خويش براى مؤمنان فرو گستر)

[حجر: 88]

برادران گرامی، ایشان صلی الله علیه وآله وسلم وقتی میان یاران خود می‌نشست مانند یکی از آنان بود. دلیل: یک اعرابی وارد شد و در پی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بود و او را نمی‌شناخت می‌گوید: کدامیک از شما محمد هستید؟ آیا این اشاره کافی نیست؟ وقتی با یارانش می‌رفت همانند آنان بود و به خود امتیازی نمی‌داد. ‌ای رسول خدا ما به جای تو انجام می‌دهیم. می‌فرمود: خیر، می‌دانم شما حامی من هستید. اما خداوند دوست ندارد بنده‌اش خودش را بر بندگانش برتری دهد.
بنابراین فروتنی قلب‌ها را منسجم می‌کند. آن را گرد می‌آورد. محبت به آن‌ها وارد می‌کند. فروتن دل‌ها را تصاحب می‌کند. قوی متکبر گردن‌ها را در اختیار دارد. تفاوت میان آن که قلب را تصاحب کند و آنکه گردن‌ها را در اختیار گیرد، بسیار است.

تفاوت میان دو آیه‌ی زیر:

اما در این آیه برادران اشاره‌ی بسیار دقیقی وجود دارد. خداوند می‌فرماید:

﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾
(و براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كرده‏‌اند بال خود را فرو گستر.)

[شعراء: 215 ]

و خداوند می‌فرماید:

﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾
(و بال خويش براى مؤمنان فرو گستر.)

[حجر: 88]

آیا تفاوتی میان این دو آیه وجود دارد؟ تفاوت بسیار زیادی وجود دارد. شما تمام مؤمنان را دوست دارید حتی اگر در میان آنان نباشید. اما این دیدگاه کوته فکرانه و این انتظار و این دید کوتاه از ويژگی‌های انسان‌های مؤمن نیست. این که مؤمنان را دوست داشته باشید حتی اگر از شما پیروی نکند و دور از شما باشد و در آن سوی جهان باشد تا زمانی که مؤمن به خدا و رسولش باشد و از کتاب و سنت پیروی نماید در حقیقت برادرتان است. این معنای برداشتی از تفاوت دو آیه است:

﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾
(و براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كرده‏‌اند بال خود را فرو گستر.)


[شعراء: 215 ]

﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ﴾
(و بال خويش براى مؤمنان فرو گستر.)

[حجر: 88]

به طور کلی.

فروتنی پیامبر و بردباری‌اش اصحاب را وادار به دوست داشتنش و فدا کردن جان‌هایشان کرد:

ایشان صلی الله علیه وآله وسلم به عیادت بیمار می‌رفت و در نماز جنازه شرکت می‌نمود و دعوت برده را نیز می‌پذیرفت و کفش خود را با دست خود پینه می‌کرد و لباس‌هایش را می‌دوخت و در خانه‌اش مانند هر یک از شما کار می‌کرد و یک انسان بود چنان که سیده عائشه می‌گفت لباسش را پینه می‌نمود و گوسفندش را می‌دوشید و به خودش خدمت می‌نمود. و می‌فرمود: من مانند بنده غذا می‌خورم و مانند بنده می‌نشینم و دختر بچه‌ی کوچکی بود که دستش را می‌گرفت و به هر جا می‌خواست می‌برد. با این فروتنی‌اش دل‌ها را به دست آورد. با این فروتنی یاران پیرامونش را گرفتند. با این فروتنی اموال و جان خویش را فدای او کردند. با این فروتنی او را بیش از هر کسی دوست داشتند. کسی را ندیده‌ام که مانند یاران محمد، کسی را دوست داشته باشد.
ابوسفیان به یکی از کسانی که در مکه دستگیر کرده بود و می‌خواستند او را به صلیب بکشند گفت: آیا دوست داری محمد به جای تو باشد؟ این صحابی بزرگوار در آستانه‌ی مرگ و به صلیب کشیدن گفت: به خدا دوست ندارم نزد خانواده و فرزندانم باشم و دنیا و نعمت‌هایش را در اختیار داشته باشم و خاری به پای رسول الله فرو رود. چگونه این قدر او را دوست داشتند؟ با فروتنی‌اش، بردباری‌اش، وفا و صبر و توجهش. به عیادت بیمار می‌رفت و تشییع جنازه می‌کرد و دعوت بندگان را پاسخ می‌داد و کفش خود را تعمیر می‌نمود و لباسش را پینه می‌کرد و در خانه‌اش مانند هر کدام از شما کار می‌کرد و یک انسان بود و لباسش را پینه می‌زد و گوسفندش را می‌دوشید و کارهایش را انجام می‌داد و می‌فرمود: مانند بنده می‌خورم و می‌نشینم. دختر بچه‌ای از دختران اهل مدینه دست او را می‌گرفت و هر جا می‌خواست می‌برد.

﴿وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ ﴾
(و بال خويش براى مؤمنان فرو گستر.)

[حجر: 88]

خداوند این چنین پیامبرش صلی الله علیه وآله وسلم را تربیت نمود.

چشم نداشتن به بهره‌های دنیایی که به مردم داده شده است:

تربیت پایانی طبیعتا در همین خطبه است .

﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا﴾
(و زنهار به سوى آن چه اصنافى از ايشان را از آن برخوردار كرديم [و فقط] زيور زندگى دنياست ديدگان خود مدوز.)

[طه: 131 ]

دنیا جذاب وگیرا است. خانه‌های با شکوه در آن وجود دارد. مزرعه‌ها و کاخ‌ها و خودروهای آخرین مدل و همسران زیبا در آن وجود دارد. همه چیز در دنیا انسان را می‌فریبد. تربیت پایانی در این خطبه:

﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِنْهُمْ ﴾
((و زنهار به سوى آن چه اصنافى از ايشان را از آن برخوردار كرديم ديدگان خود مدوز.))

[طه: 131 ]

برخی همسران را تفسیر ظریفی نموده‌اند. می‌گوید: کسی که مال را بسیار دوست دارد تا حدی که پول و مال همسر او شده است. خداوند او را بی نیاز کرده است چون او بر همین خواسته اصرار ورزیده است. کسی که از دنیا عاشق چیزی است و در آن غرق شده است. خداوند بنا به حکمت والایی این چیز را به او داده است. اگر مردمانی را دیدید که انواع نعمت را دارند و انواع دارایی‌ها را بهره می‌برند تو در آنجا نیستی ‌ای محمد. راه تو از آنان جدا است.

﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى ﴾
(و زنهار به سوى آن چه اصنافى از ايشان را از آن برخوردار كرديم [و فقط] زيور زندگى دنياست تا ايشان را در آن بيازماييم ديدگان خود مدوز و [بدان كه] روزى پروردگار تو بهتر و پايدارتر است.)

[طه: 131 ]

بنابراین پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به ما آموخته است که هر وقت چیز زیبا و با شکوهی دیدیم بگوییم: "بار خدایا تنها زندگی، زندگی آخرت است" زیرا زندگی دنیا با مرگ تمام می‌شود.
در صحیح آمده است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم وقتی سوگند خورد که تا یک ماه نزد زنان خود نرود در یک اتاق کوچک تنها زیست که از مال دنیا چیزی در آن نداشت. عمر رضی الله عنه بر ایشان وارد شد و گریست و گفت:‌ای عمر چه چیز تو را به گریه واداشت‌ای عمر؟ حصیر را دید که بر گونه‌های مبارکشان رد انداخته بود. گفت: رسول الله بر حصیر می‌خوابد و خسرو پرویز پادشاه فارس بر روی حریر می‌خوابد!! ایشان صلی الله علیه وآله وسلم فرمود:‌ای عمر شک داری؟ آیا تو‌ای پسر خطاب شک داری! آنان قومی‌اند که نعمت‌هایشان در دنیایشان به آنان داده شده است. این یک روایت است. روایت دوم: ای عمر آیا نمی‌خواهی‌ که بهشت برای آنان باشد و آخرت برای ما؟
روایت سوم:‌ای عمر این یک نبوت است و پادشاهی نیست و من پادشاه نیستم. نبوت چنین است. نبوت فروتنی است، صرفه جویی، صبر و شکیبایی است. بنابراین در سیره‌ی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمده است که هیچ چیزی از دنیا را که در اختیار مردم بود آرزو نمی‌داشت. این نتیجه‌ی تربیت الهی نسبت به او بود و هیچ چیزی نمی‌خواست.
برادران گرامی، یک آزمایش دقیق است، کسانی که زندگی را دوست دارند وقتی قارون و اموالش را دیدند گفتند:

﴿فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ﴾
(پس [قارون] با كوكبه خود بر قومش نمايان شد كسانى كه خواستار زندگى دنيا بودند گفتند اى كاش مثل آن چه به قارون داده شده به ما [هم] داده مى ‏شد واقعا او بهره بزرگى [از ثروت] دارد.)

[قصص: 79]

اما کسانی که علم بخشیده شدند گفتند؟

﴿وَقَالَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَيْلَكُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَيْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحاً﴾
(و كسانى كه دانش [واقعى] يافته بودند گفتند واى بر شما براى كسى كه گرويده و كار شايسته كرده پاداش خدا بهتر است.)

[قصص: 80]

شما وقتی چیز زیبا و باشکوهی می‌بینید می‌گویید:‌ای کاش دارایی‌های فلانی را داشتم. در امتحان مردود هستید. اگر گفتید:‌ای کاش مانند این خانه داشتم. مانند این خودرو داشتم. کاش مدرک داشتم. این باعث تنزل مرتبه‌ی شما است. اما اگر گفتید: بار خدایا تنها زندگی، زندگی آخرت است و اگر دنیا را محل گذر و نه جاودانی دیدید و اگر دنیا را محل آزمایش و نه افتخار دیدید در این صورت از نظر خداوند قبولید.

ثروت بی حد و حصر از بزرگترین آزمایش‌هایی است که انسان به آن دچار می‌شود:

برادران گرامی، آیا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم الگوی شما نیست؟ ایشان صلی الله علیه وآله وسلم می‌فرماید: بار خدایا هرکس مرا دوست دارد روزی او را بسنده‌اش کن» یعنی برایش کافی باشد. فقیر نباشد. اما ثروت بی حد و حصر را پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از بزرگترین مصایب می‌داند و چه می‌فرماید؟ می‌فرماید:

(( بادِرُوا بالأعمال سبعاً: هل تُنْظَرون إلا فَقْراً مُنْسياً، أو غِنى مُطغياً، أو مَرَضاً مُفسِداً، أو هَرَماً مُفنِداً، أو موتاً مُجْهِزاً، أوالدَّجَّالُ فشَرُّ غائب يُنَتظَرُ، أو الساعةَ فالساعةُ أدْهَى وأمرُّ))
((پيش از هفت چيز به انجام اعمال صالحه بشتابيد، آيا انتظار می‌کشيد، مگر فقری را که شما را بفراموشی وادارد، يا ثروتی که شما را طغيانگر سازد، يا بيماريی که وجود تان را فاسد کند، يا پيريی که شما را خرف کند، يا مرگی که شما را بشتاب دريابد يا دجال را که بدترين غايبی است که انتظارش را می‌کشند يا قيامت که حقا قيامت بزرگترين آزمون و تلخ ترين شان است.))

[ترمذی و نسائی از أبو هريره ]

برادران، ثروت بیش از حد از بزرگترین آزمایش‌ها است. ثروت اگر شما را به نافرمانی خداوند بکشاند از بزرگترین مصیبت‌ها است. مال اگر شما را به حرام بکشاند از بزرگترین بدبختی‌ها است. مال را اگر از راه شبهه داری کسب کنید از بزرگترین مصیبت‌ها است؛ زیرا تنها آن چه خوردید و از بین بردید از شما بوده است و یا آن چه پوشیدید و پاره کردید و یا صدقه دادید و باقی گذاشتید. روز قیامت بنده قدم از قدم بر نمی‌دارد که از چهار چیز سئوال می‌شود؛ از علم که چقدر به آن عمل کرده است؟ از جوانی‌اش که در چه راهی استفاده کرده است؟ از عمرش که در چه راهی فنا نموده است؟ اما از مال دو پرسش می‌شود: از کجا بدست آورده است و در کجا صرف کرده است؟ روزی با درآمد تفاوت بسیار دارد. درآمد آن است که در اختیار دارید و روزی چیزی است که از آن استفاده می‌کنید. خانه‌ای که در آن آرامش دارید روزی است و غذایی که می‌خورید روزی است و پیراهنی که می‌پوشید روزی است و برای غیر از این محاسبه می‌شوید که چطور به دست آورده و کجا صرف کرده اید.
برادران گرامی، پیامبر دعا می‌فرمود: «خدایا هر کس مرا دوست دارد روزی‌اش را بسنده نما». بنابراین زمانی که کسی به من بگوید: روزی من کافی است. به او می‌گویم: دعای پیامبر در حق تو قبول شده است یعنی پیامبر شما را دوست دارد و این گواه پیامبر است که او شما را دوست دارد. برادران مال یک نردبان است. در نردبان یک خط قرمز وجود دارد. پیش از این خطر این نردبان در خدمت شما است و پس از این خط شما در خدمت آن هستید. شما در خدمت آن هستید و به وسیله‌ی آن بدبخت می‌شوید.
برادران گرامی؛ پیش از آن که محاسبه شوید خود را محاسبه کنید و اعمال خود را بسنجید پیش از آن که برایتان سنجیده شود. بدانید که فرشته‌ی مرگ از ما گذشته و به سوی دیگران رفته است و به زودی از دیگران فارغ و به ما خواهد رسید. باید هوشیار باشیم. باهوش کسی است که با نفس خود مبارزه کنید و برای پس از مرگ کار کند و ناتوان کسی است که هوای نفس خود را پیروی کند و آرزوهای بلند از خداوند داشته باشد. و سپاس خداوند جهانیان را .

* * *

خطبه‌ی دوم:
گواهی می‌دهم که به غیر از خدا معبودی نیست و او یاور نیکان است و گواهی می‌دهم که سیدنا محمد بنده و فرستاده‌ی او است و صاحب اخلاق بزرگوارانه است. بار خدایا درود و سلام فرست بر سیدنا محمد و آل محمد و بر تمام یاران او.

پیروی از سنت پیامبر صلى الله عليه وسلم:

برادران گرامی، هنوز هم من اصرار دارم که جشن میلاد پیامبر تنها برای گرد آمدن نیست که به سرودها گوش بدهیم و شیرینی بخوریم. این جشن از این ظواهر خیلی والاتر است. بسیار معنادارتر است. این پیامبری را که خداوند الگوی ما قرار داده قانونگذار است. او الگو و نماینده و نمونه است باید سنت‌های گفتاری او را بخوانیم و مطالعه نماییم زیرا خداوند عزوجل می‌فرماید:

﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾
(و آن چه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگيريد و از آن چه شما را باز داشت بازايستيد.)

[حشر: 7 ]

هر چه لازمه‌ی امر باشد، امر است و هر چه لازمه‌ی واجب باشد واجب است و هر چه لازمه‌ی فرض باشد فرض است و هر چه لازمه‌ی سنت باشد سنت است. باور علما این است که بر تمام مسلمانان فرض عین است که سنت گفتاری پیامبر را بخوانند و سیره‌ی عملی‌اش را مطالعه کنند زیرا بر اساس متن قرآن کریم مسلمان مأمور به تبعیت از گفتار و اعمال او است؛ بنابراین بهتر است جشن میلاد ما برای پیامبر نقطه‌ی آغازی برای شناخت این پیامبر بزرگوار باشد. برای شناخت اخلاق، شمایل، دیدگاه‌هایش باشد. اگر به پیامبر اقتدا کردید شما از خوشبخت‌ترین انسان‌ها هستید. شما از داناترین و عاقل ترین آنان هستید. زیرا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم چنان که می‌فرماید:

﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُس

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر